منظور از دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ در آیه ی زیر چیست ؟
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیاتِنَا لَا یوقِنُونَ(النمل/82)
پاسخ:
سلام بر شما
وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (نمل/82)
هنگامى که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند) جنبندهاى را از زمین براى آنها خارج مىکنیم که با آنها تکلم مىکند و مىگوید: مردم به آیات ما ایمان نمى آورند.
از آنجا که در آیات گذشته سخن از استعجال کفار در مورد عذاب و یا تحقق رستاخیز بود و با بى صبرى انتظار وقوع آن را داشتند، و به پیامبر مىگفتند: چرا این عذابها را که به ما وعده مىدهى دامن ما را نمىگیرد؟! چرا قیامت بر پا نمىشود؟! در آیات مورد بحث به قسمتى از حوادثى که در آستانه رستاخیز صورت مىگیرد اشاره کرده و سرنوشت دردناک این منکران لجوج را مجسم مى سازد.
مى فرماید: هنگامى که فرمان عذاب فرا مىرسد و آنها در آستانه رستاخیز قرار مى گیرند، جنبندهاى را از زمین، براى آنان خارج مىکنیم که با آنها سخن مىگوید، و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمىآورند (وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ).
منظور از وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ صدور (فرمان خدا و مجازاتى است که به آنها قول داده شده) یا (وقوع رستاخیز و حضور نشانههاى آن) است؛ نشانههایى که با مشاهده آن هر کس خاضع و تسلیم مىشود و یقین پیدا مىکند که وعدههاى الهى هم حق بوده و قیامت نزدیک است، و در آن حال درهاى توبه بسته مىشود، چرا که ایمان در چنین شرائطى جنبه اضطرارى خواهد داشت.
البته این دو معنى از یکدیگر جدا نیست، زیرا نزدیک شدن قیامت با عذاب و مجازات گنهکاران همراه است.
اما در اینکه این جنبنده زمینى چیست و کیست؟ و برنامه و رسالت او چگونه است؟ قرآن به صورت مجمل موضوع را بیان کرده است و همین اندازه مىگوید که جنبندهاى است که خدا او را از زمین در آستانه رستاخیز ظاهر مىسازد، او با مردم سخن مىگوید و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمى آورند.
به تعبیر دیگر کار او این است که صفوف را از هم جدا مى کند و منکران و منافقان را از مؤمنان مشخص مىسازد.
بدیهى است منکران با دیدن این صحنه به خود مى آیند و از گذشته تاریک خویش پشیمان مىشوند ولى چه سود که راه بازگشت بسته است.
درباره جزئیات دابة الارض و صفات و مشخصات دقیقش در روایات اسلامى و در کتب تفسیر و حدیث شیعه و اهل سنت، مطالب بسیارى وارد شده است.
دابة به معنى جنبنده و ارض به معنى زمین است. دابة تنها به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمىشود بلکه مفهوم وسیعى دارد که انسانها را نیز در بر مى گیرد؛ شواهد این معنا در قرآن:
- در آیه 6 سوره هود مىخوانیم: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها: هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خدا است.
- در آیه 61 سوره نحل آمده: وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ: اگر خداوند مردم را به خاطر ستمهایشان مجازات مىکرد، جنبندهاى را بر صفحه زمین باقى نمى گذاشت.
- در آیه 22 سوره انفال مىخوانیم: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ: بدترین جنبندگان نزد خداوند افراد کر و گنگى هستند که چیزى نمىفهمند.
اما در مورد تطبیق دابة بر مصداق خارجی آن، همانگونه که گفتیم، قرآن بطور سر بسته از آن گذشته، گویى بنا بر اجمال و ابهام داشته است و تنها وصفى که براى آن ذکر کرده این است که با مردم سخن مىگوید و افراد بى ایمان را اجمالا مشخص مىکند ولى در روایات اسلامى و سخنان مفسرین، بحثهاى زیادى در این زمینه دیده مىشود که در یک جمع بندى مى توان آن را در دو تفسیر خلاصه کرد:
1- گروهى آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیر عادى از غیر جنس انسان با شکلى عجیب دانسته اند و براى آن عجائبى نقل کردهاند که شبیه خارق عادات و معجزات انبیاء است.
این جنبنده در آخر زمان ظاهر مىشود و از کفر و ایمان سخن مىگوید و منافقین را رسوا مىسازد و بر آنها علامت مىنهد.
2- جمعى دیگر به پیروى از روایات متعددى که در این زمینه وارد شده او را یک انسان مىدانند، یک انسان فوق العاده، یک انسان جنبنده و فعال که یکى از کارهاى اصلیش جدا ساختن صفوف مسلمین از منافقین و علامتگذارى آنهاست، حتى از پارهاى از روایات استفاده مىشود که عصاى موسى و خاتم سلیمان با او است و مىدانیم عصاى موسى، رمز قدرت و اعجاز و خاتم سلیمان، رمز حکومت و سلطه الهى است و به این ترتیب او یک انسان قدرتمند و افشاگر است.
در حدیثى از حذیفه از پیامبر ص در توصیف دابة الارض چنین آمده است:
لا یدرکها طالب و لا یفوتها هارب فتسم المؤمن بین عینیه و یکتب بین عینیه مؤمن و تسم الکافر بین عینیه و تکتب بین عینیه کافر و معها عصا موسى و خاتم سلیمان: او به قدرى نیرومند است که هیچکس به او نمىرسد و کسى از دست او نمىتواند فرار کند، در پیشانى مؤمن علامت مىگذارد و مىنویسد مؤمن و در پیشانى کافر علامت میگذارد و مىنویسد کافر. با او عصاى موسى و انگشتر سلیمان است.
در روایات متعددى دابة بر شخص امیر مؤمنان على (ع) تطبیق شده است:
در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق (ع) مىخوانیم: مردى به عمار یاسر گفت: آیهاى در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است. عمار گفت: کدام آیه؟
گفت: آیه وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ، این کدام جنبنده است؟
عمار گفت: به خدا سوگند من روى زمین نمىنشینم، غذایى نمىخورم و آبى نمىنوشم تا دابة الارض را به تو نشان دهم. سپس همراه آن مرد به خدمت على (ع) آمد در حالى که آن حضرت مشغول غذا خوردن بود. هنگامى که چشم امام (ع) به عمار افتاد، فرمود بیا. عمار آمد و نشست و با امام (ع) غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجب فرو رفت و با ناباورى به این صحنه مىنگریست، چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعدهاش وفا نکند غذا نخورد، گویى قول و قسم خود را فراموش کرده است.
هنگامى که عمار برخاست و با على (ع) خداحافظى کرد، آن مرد رو به او کرده و گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردى که غذا نخورى و آب ننوشى و بر زمین ننشینى مگر اینکه دابة الارض را به من نشان دهى؟
عمار در جواب گفت:من او را به تو نشان دادم اگر مىفهمیدى.
نظیر همین حدیث در تفسیر عیاشى از ابوذر رحمة اللَّه علیه نیز نقل شده است.
علامه مجلسى در بحار الانوار با سند معتبرى از امام صادق (ع) چنین نقل مىکند که على (ع) در مسجد خوابیده بود، پیامبر (ص) آنجا آمد، على (ع) را بیدار کرد و فرمود قم یا دابة اللَّه: برخیز اى جنبنده الهى، کسى از یاران عرض کرد: اى رسول خدا آیا ما حق داریم یکدیگر را بر چنین اسمى بنامیم؟
فرمود: نه، این نام مخصوص اوست و اوست دابة الارض که خداوند در قرآن فرموده: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ ...
مرحوم ابو الفتوح رازى در تفسیر خود ذیل آیه فوق مىنویسد: بر طبق اخبارى که از طریق اصحاب ما نقل شده، دابة الارض کنایه از حضرت مهدى صاحب الزمان (ع) است.
این تعبیر که در روایات وارد شده که عصاى موسى و انگشتر سلیمان که رمز قدرت و پیروزى و حکومت است با او است قرینهاى است بر اینکه منظور از دابة الارض یک انسان بسیار فعال است، نه یک حیوان و نیز اینکه در روایات وارد شده که مؤمن و کافر را نشانهگذارى مىکند و صفوفشان را مشخص مىسازد با انسان سازگار است. سخن گفتن با مردم که در متن آیه قرآن به عنوان توصیف او آمده نیز مناسب همین معنى است.
در یک جمع بندى به اینجا مىرسیم که از یک سو واژه دابة بیشتر در غیر انسانها به کار مىرود (هر چند در قرآن کراراً در مفهوم اعم و یا در مورد انسانها استعمال شده)، از سوى دیگر قرائن متعدد در خود آیه وجود دارد و روایات فراوانى در تفسیر آیه وارد شده است که نشان مىدهد منظور از دابة الارض در اینجا، انسانى است بسیار فعال، مشخص کننده خط حق و باطل، مؤمن و منافق و کافر، انسانى است که در آستانه رستاخیز ظاهر مىشود و خود یکى از آیات عظمت پروردگار است. (تفسیر نمونه،ج15/ص547)
علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) هم در المیزان ذیل آیه مذکور بیانات قابل توجهی دارند. خلاصه ای از فرمایشات ایشان ذکر می شود، عزیزانی که خواهان مطالعه بیشتر هستند، به المیزان، ج15/ص395مراجعه فرمایند.
خلاصه بیانات علامه ذیل این آیه:
1- روی سخن در این آیه با کفار امت پیامبر است.
2- مراد از وقع علیهم القول، اینست که عذاب الهی در مورد آنها لازم و محقق گردد.
3- مراد از اخراج از زمین (ْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْض)، یا احیاء و زنده شدن بعد از مرگ است و یا چیزی مانند آن،
4- کلمه دابة به هر موجود زنده ای اطلاق مىشود که در زمین راه مىرود، که مىتواند انسان باشد و مىتواند حیوان باشد. اگر انسان باشد که تکلم و سخن گفتنش امرى عادى است، نه خارق العاده و اگر حیوانى بى زبان باشد، آنگاه حرف زدنش مانند بیرون شدنش از زمین امرى است خارق العاده.
در آیات کریمه قرآن چیزى که بتواند این آیه را تفسیر کند و معلوم سازد که این جنبدهاى که خدا به زودى از زمین بیرون مىآورد چیست، و چه خصوصیاتى دارد، و با مردم چه چه مىگوید، و چگونه از زمین بیرون مىآید، وجود ندارد، بلکه سیاق آیه بهترین دلیل است بر اینکه مقصود قرآن مبهم گویى است و جمله مذکور از کلمات مرموز قرآن است.
حاصل معنای آیه این است که: وقتى برگشت امر مردم [یعنی کفار امت اسلام] به این شود که از آیات حسى و مشهود ما [مانند آسمانها و زمین و ...] یقین برایشان حاصل نشود و به عبارت دیگر استعدادشان براى ایمان آوردن به ما به کلى باطل گشته و تعقل و عبرتگیرى از دستشان خارج شود، در این هنگام وقت آن مىرسد که آن آیت خارق العاده که وعده داده بودیم نشانشان دهیم و حق را برایشان آن چنان بیان مىکنیم که دیگر جز باور و اعتراف به حق چارهاى برایشان نماند، پس در این هنگام آن آیت را که دابه و جنبندهاى است از زمین بیرون مىآوریم، تا با ایشان صحبت کند.
این آن معنایى است که با کمک سیاق و به هدایت تدبّر در آیه به دست مى آید.
آدرس درج مطلب: http://www.askquran.ir/showthread.php?t=22778
کلمات کلیدی : آیه، دابّة من الأرض
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیاتِنَا لَا یوقِنُونَ(النمل/82)
پاسخ:
سلام بر شما
وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (نمل/82)
هنگامى که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند) جنبندهاى را از زمین براى آنها خارج مىکنیم که با آنها تکلم مىکند و مىگوید: مردم به آیات ما ایمان نمى آورند.
از آنجا که در آیات گذشته سخن از استعجال کفار در مورد عذاب و یا تحقق رستاخیز بود و با بى صبرى انتظار وقوع آن را داشتند، و به پیامبر مىگفتند: چرا این عذابها را که به ما وعده مىدهى دامن ما را نمىگیرد؟! چرا قیامت بر پا نمىشود؟! در آیات مورد بحث به قسمتى از حوادثى که در آستانه رستاخیز صورت مىگیرد اشاره کرده و سرنوشت دردناک این منکران لجوج را مجسم مى سازد.
مى فرماید: هنگامى که فرمان عذاب فرا مىرسد و آنها در آستانه رستاخیز قرار مى گیرند، جنبندهاى را از زمین، براى آنان خارج مىکنیم که با آنها سخن مىگوید، و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمىآورند (وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ).
منظور از وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ صدور (فرمان خدا و مجازاتى است که به آنها قول داده شده) یا (وقوع رستاخیز و حضور نشانههاى آن) است؛ نشانههایى که با مشاهده آن هر کس خاضع و تسلیم مىشود و یقین پیدا مىکند که وعدههاى الهى هم حق بوده و قیامت نزدیک است، و در آن حال درهاى توبه بسته مىشود، چرا که ایمان در چنین شرائطى جنبه اضطرارى خواهد داشت.
البته این دو معنى از یکدیگر جدا نیست، زیرا نزدیک شدن قیامت با عذاب و مجازات گنهکاران همراه است.
اما در اینکه این جنبنده زمینى چیست و کیست؟ و برنامه و رسالت او چگونه است؟ قرآن به صورت مجمل موضوع را بیان کرده است و همین اندازه مىگوید که جنبندهاى است که خدا او را از زمین در آستانه رستاخیز ظاهر مىسازد، او با مردم سخن مىگوید و سخنش این است که مردم به آیات خدا ایمان نمى آورند.
به تعبیر دیگر کار او این است که صفوف را از هم جدا مى کند و منکران و منافقان را از مؤمنان مشخص مىسازد.
بدیهى است منکران با دیدن این صحنه به خود مى آیند و از گذشته تاریک خویش پشیمان مىشوند ولى چه سود که راه بازگشت بسته است.
درباره جزئیات دابة الارض و صفات و مشخصات دقیقش در روایات اسلامى و در کتب تفسیر و حدیث شیعه و اهل سنت، مطالب بسیارى وارد شده است.
دابة به معنى جنبنده و ارض به معنى زمین است. دابة تنها به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمىشود بلکه مفهوم وسیعى دارد که انسانها را نیز در بر مى گیرد؛ شواهد این معنا در قرآن:
- در آیه 6 سوره هود مىخوانیم: وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها: هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خدا است.
- در آیه 61 سوره نحل آمده: وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ: اگر خداوند مردم را به خاطر ستمهایشان مجازات مىکرد، جنبندهاى را بر صفحه زمین باقى نمى گذاشت.
- در آیه 22 سوره انفال مىخوانیم: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ: بدترین جنبندگان نزد خداوند افراد کر و گنگى هستند که چیزى نمىفهمند.
اما در مورد تطبیق دابة بر مصداق خارجی آن، همانگونه که گفتیم، قرآن بطور سر بسته از آن گذشته، گویى بنا بر اجمال و ابهام داشته است و تنها وصفى که براى آن ذکر کرده این است که با مردم سخن مىگوید و افراد بى ایمان را اجمالا مشخص مىکند ولى در روایات اسلامى و سخنان مفسرین، بحثهاى زیادى در این زمینه دیده مىشود که در یک جمع بندى مى توان آن را در دو تفسیر خلاصه کرد:
1- گروهى آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیر عادى از غیر جنس انسان با شکلى عجیب دانسته اند و براى آن عجائبى نقل کردهاند که شبیه خارق عادات و معجزات انبیاء است.
این جنبنده در آخر زمان ظاهر مىشود و از کفر و ایمان سخن مىگوید و منافقین را رسوا مىسازد و بر آنها علامت مىنهد.
2- جمعى دیگر به پیروى از روایات متعددى که در این زمینه وارد شده او را یک انسان مىدانند، یک انسان فوق العاده، یک انسان جنبنده و فعال که یکى از کارهاى اصلیش جدا ساختن صفوف مسلمین از منافقین و علامتگذارى آنهاست، حتى از پارهاى از روایات استفاده مىشود که عصاى موسى و خاتم سلیمان با او است و مىدانیم عصاى موسى، رمز قدرت و اعجاز و خاتم سلیمان، رمز حکومت و سلطه الهى است و به این ترتیب او یک انسان قدرتمند و افشاگر است.
در حدیثى از حذیفه از پیامبر ص در توصیف دابة الارض چنین آمده است:
لا یدرکها طالب و لا یفوتها هارب فتسم المؤمن بین عینیه و یکتب بین عینیه مؤمن و تسم الکافر بین عینیه و تکتب بین عینیه کافر و معها عصا موسى و خاتم سلیمان: او به قدرى نیرومند است که هیچکس به او نمىرسد و کسى از دست او نمىتواند فرار کند، در پیشانى مؤمن علامت مىگذارد و مىنویسد مؤمن و در پیشانى کافر علامت میگذارد و مىنویسد کافر. با او عصاى موسى و انگشتر سلیمان است.
در روایات متعددى دابة بر شخص امیر مؤمنان على (ع) تطبیق شده است:
در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق (ع) مىخوانیم: مردى به عمار یاسر گفت: آیهاى در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است. عمار گفت: کدام آیه؟
گفت: آیه وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ، این کدام جنبنده است؟
عمار گفت: به خدا سوگند من روى زمین نمىنشینم، غذایى نمىخورم و آبى نمىنوشم تا دابة الارض را به تو نشان دهم. سپس همراه آن مرد به خدمت على (ع) آمد در حالى که آن حضرت مشغول غذا خوردن بود. هنگامى که چشم امام (ع) به عمار افتاد، فرمود بیا. عمار آمد و نشست و با امام (ع) غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجب فرو رفت و با ناباورى به این صحنه مىنگریست، چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعدهاش وفا نکند غذا نخورد، گویى قول و قسم خود را فراموش کرده است.
هنگامى که عمار برخاست و با على (ع) خداحافظى کرد، آن مرد رو به او کرده و گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردى که غذا نخورى و آب ننوشى و بر زمین ننشینى مگر اینکه دابة الارض را به من نشان دهى؟
عمار در جواب گفت:من او را به تو نشان دادم اگر مىفهمیدى.
نظیر همین حدیث در تفسیر عیاشى از ابوذر رحمة اللَّه علیه نیز نقل شده است.
علامه مجلسى در بحار الانوار با سند معتبرى از امام صادق (ع) چنین نقل مىکند که على (ع) در مسجد خوابیده بود، پیامبر (ص) آنجا آمد، على (ع) را بیدار کرد و فرمود قم یا دابة اللَّه: برخیز اى جنبنده الهى، کسى از یاران عرض کرد: اى رسول خدا آیا ما حق داریم یکدیگر را بر چنین اسمى بنامیم؟
فرمود: نه، این نام مخصوص اوست و اوست دابة الارض که خداوند در قرآن فرموده: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ ...
مرحوم ابو الفتوح رازى در تفسیر خود ذیل آیه فوق مىنویسد: بر طبق اخبارى که از طریق اصحاب ما نقل شده، دابة الارض کنایه از حضرت مهدى صاحب الزمان (ع) است.
این تعبیر که در روایات وارد شده که عصاى موسى و انگشتر سلیمان که رمز قدرت و پیروزى و حکومت است با او است قرینهاى است بر اینکه منظور از دابة الارض یک انسان بسیار فعال است، نه یک حیوان و نیز اینکه در روایات وارد شده که مؤمن و کافر را نشانهگذارى مىکند و صفوفشان را مشخص مىسازد با انسان سازگار است. سخن گفتن با مردم که در متن آیه قرآن به عنوان توصیف او آمده نیز مناسب همین معنى است.
در یک جمع بندى به اینجا مىرسیم که از یک سو واژه دابة بیشتر در غیر انسانها به کار مىرود (هر چند در قرآن کراراً در مفهوم اعم و یا در مورد انسانها استعمال شده)، از سوى دیگر قرائن متعدد در خود آیه وجود دارد و روایات فراوانى در تفسیر آیه وارد شده است که نشان مىدهد منظور از دابة الارض در اینجا، انسانى است بسیار فعال، مشخص کننده خط حق و باطل، مؤمن و منافق و کافر، انسانى است که در آستانه رستاخیز ظاهر مىشود و خود یکى از آیات عظمت پروردگار است. (تفسیر نمونه،ج15/ص547)
علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) هم در المیزان ذیل آیه مذکور بیانات قابل توجهی دارند. خلاصه ای از فرمایشات ایشان ذکر می شود، عزیزانی که خواهان مطالعه بیشتر هستند، به المیزان، ج15/ص395مراجعه فرمایند.
خلاصه بیانات علامه ذیل این آیه:
1- روی سخن در این آیه با کفار امت پیامبر است.
2- مراد از وقع علیهم القول، اینست که عذاب الهی در مورد آنها لازم و محقق گردد.
3- مراد از اخراج از زمین (ْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْض)، یا احیاء و زنده شدن بعد از مرگ است و یا چیزی مانند آن،
4- کلمه دابة به هر موجود زنده ای اطلاق مىشود که در زمین راه مىرود، که مىتواند انسان باشد و مىتواند حیوان باشد. اگر انسان باشد که تکلم و سخن گفتنش امرى عادى است، نه خارق العاده و اگر حیوانى بى زبان باشد، آنگاه حرف زدنش مانند بیرون شدنش از زمین امرى است خارق العاده.
در آیات کریمه قرآن چیزى که بتواند این آیه را تفسیر کند و معلوم سازد که این جنبدهاى که خدا به زودى از زمین بیرون مىآورد چیست، و چه خصوصیاتى دارد، و با مردم چه چه مىگوید، و چگونه از زمین بیرون مىآید، وجود ندارد، بلکه سیاق آیه بهترین دلیل است بر اینکه مقصود قرآن مبهم گویى است و جمله مذکور از کلمات مرموز قرآن است.
حاصل معنای آیه این است که: وقتى برگشت امر مردم [یعنی کفار امت اسلام] به این شود که از آیات حسى و مشهود ما [مانند آسمانها و زمین و ...] یقین برایشان حاصل نشود و به عبارت دیگر استعدادشان براى ایمان آوردن به ما به کلى باطل گشته و تعقل و عبرتگیرى از دستشان خارج شود، در این هنگام وقت آن مىرسد که آن آیت خارق العاده که وعده داده بودیم نشانشان دهیم و حق را برایشان آن چنان بیان مىکنیم که دیگر جز باور و اعتراف به حق چارهاى برایشان نماند، پس در این هنگام آن آیت را که دابه و جنبندهاى است از زمین بیرون مىآوریم، تا با ایشان صحبت کند.
این آن معنایى است که با کمک سیاق و به هدایت تدبّر در آیه به دست مى آید.
آدرس درج مطلب: http://www.askquran.ir/showthread.php?t=22778
::: دوشنبه 89/6/15 ::: ساعت 7:7 صبح :::
نظرات شما: نظر